وقتے تصمیم به ترک چیزے گرفتے هرگز به آن بازنگرد..
حالا چه بخواهد
سیگار باشد
یا چاے
یک آهنگ
یک آدم
یک احساس
هر چه !
حتے یک " خودت "
که بوده و نباید باشد...هرگز برنگرد،
تو تنها برنخواهے گشت!
یک ترس مداوم
پا به پاے تو زندگے خواهد کرد..
بـه ایـن فـڪر مـیـڪنم
لالایـی هـاے مـادرم
زیرِ ڪدام بـالشتڪ
ڪودڪی هـایم جا مانده
شـایـد هنوز
بـشـود آسوده خوابید
آنقـَدَر شعر نوشتم و نخواندى که قلم
گفت اینقدر عبث قامتِ ما را متراش
من به تکبیرةُ الإحرام تو قامت بستم
ریشه ى قامتِ کم طاقت ما را متراشــ
دل نوشتـه هایم
استثناست
نه پاک نـویس دارد
نه چرک نویس نه قلم
ولے بے اندازه
سوز و سرما دارد
خواندنش فقط
یک ژاکت گـرم
یک دقیقه صبـر و
یک فنجان اشک
و یک جگـرسوخته میخواهد
رمــِضان است
راستــی...
حَـسرت تــو را خــوردن
روزِه را باطِل نِمیــکنَد ؟!
■+ چیزے شدهـــ ْ دڪتر ْ ...؟
□- متــــــأسفمــــ ْ ...
■+ ﻣَڹ طآقتشو دآرمــــ ـ ْ
□- یڪـ ْ بیمآرے نآشنآختــہ س ْ !
ڪآرے از دستـــــ مآ برنمیآد..
■+ ینــے چــے ْ ؟
□- قلبتــــ💔ـــ از ڪآر ٰاٌٰفتآدهـ ـ ْ ...
■+ خبـــــــ ـ ْ ...؟
□- اماَ نَفســ ـ ْ میڪشــ ــے ْ !
■+ هــہ ْ .
غَریبه
هَوای دِلَم
عجیبــ برایَت گِرِفته
مَن وآسمانی اَزحَرف های ناگُفته
راستی
جِسارت نَباشد
تو کـِی می آیی . .
تاب تاب عباسی ......
یادش بخیر اون بازی ........ !!
هربار قسم می دادم ......
خدا منو نندازی .........
اما الان ........
تاب تاب عباسی .......
" خدا " خستم از بازی .........
دنیا چقدر تابم داد ...........
کاشکی منو بندازی ............. !!!!!!!!!!!!!
از اَسب که بیوفتی اَسیر
سَرزنش خواهی شد
این قانون آدمهاست
؛به دور آتشی میرقصَند که تو در آن میسوزی
روزگار بدیست
دُرست،وقتی در آتش میسوزی
همه به بهانه آب آوردن میروند.
✔️یه پٰاکَتْ سیگٰارْ و فَنْدَکْ بِه دَسْتَم✔️
◀️یه مَغْزِ بیمٰارْ و قَسَم بِه نَسْلَم▶️
←کِه اینْ دَسْتٰاےِ سَرْد وُ قَلْبِ خَسْتَم→
◑مَحْکُومْ شُدهِ بِه دَرْدِ دِلْ نََبسْتَن◐
※خٰاطِرٰاتِ خُوبَم هِه هَمِه پٰاکْ شُدِه※
⇜خَبَرے اَزْ مَرْدے نیسْت نٰامَرْدے مُد شُدِه↭
✘✘دیگِه رُو دِلَم نِوِشْتِه، وُرودْ مَمْنوع شُده✘✘