متن شماره11:
از دلنوشته ساده نباید گذشت بلکه اونارو یه دل نوشته
ارسالی دوست خوبمون "فرشته ای ب نام فائزه"
از اَسب که بیوفتی اَسیر
سَرزنش خواهی شد
این قانون آدمهاست
؛به دور آتشی میرقصَند که تو در آن میسوزی
روزگار بدیست
دُرست،وقتی در آتش میسوزی
همه به بهانه آب آوردن میروند.
هِی..!!
خوووب 👂گوش کنْ👂…
👋ﻣـــــــﯿﺘﻮﻧم مث خیلیا " ﻟـــﺎﺷﯽ ﺑﺎﺷم "👋
👫ﺑﺎ " ﻫَــــــــﻤﻪ ﺑﺎﺷَـــم "👫
👈ﻭﻟﯽ ...
ﺗﺮﺟــــﯿﺢ ﻣــــﯿﺪم✔️
👆ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑﺎﺷم و ﺑﺎ 💏" ﯾﻪ ﻧـــﻔﺮ " 💏 ﺑﺎﺷَـــم.👆
🙋من جورى زندگى میکنم که بعد از مرگم نگن ❌لاشى بود...❌
بگن 👈👈 کاشکى بود...👉👉
بعله اینجوریاس..✔️
✓غرورِ✓ من 🍵کاسه ی آشِ🍵 ننت نیس
که بزنی ⚡️ بشکووونی⚡️ بگم دفع بلا بود..
ببین منوووو...
♡ لنگه ی منو ♡
تو 🌏 دنیا 🌏که «هییییییییچ»...!!!
💥تو 💤 خوابتم 💤نمیتونی پیدا کنی...💥
👈مـــــَـــــن..👉
⇐اگه دشمن نداشتم باید به قدرت خودم شک میکردم...!!!! ⇒
🚼کوچولو..🚼
پشت سرم 📄داستان📄 نساز...‼️
قاطی کنم 📚کتاااب قصه ات 📚میکنم...
درسته 👩عکسم👩 کاوره هیشکی ❌نیست❌...
اما 📝 text هام 📝تو پست خییییلیا ¤ چشم گیره¤...😉
نصف آفریقا رو من 🎨 سیااااه 🎨 کردم...
پس زغالتو بنداز اونور نیم وجبی..😋
❌شاخ نیسم..❌
❌ناب نیسم..❌
❌تک نیسم..❌
❌اعصاب ندارم..❌
اما هرچی هم باشم یه 📰نسخه اصل 📰 از خودمم
📜کپیِ 📜کسی نیسم✔️😋
🍂دنیای ما دنیای دردهای
🍂پنهاڹ است و
🍂نالہ ها و خنده های مجازی و
🍂عشق های غریب
🍂ما دلداده هایی هستیم
🍂ڪہ
🍂فقط تایپ می ڪنیم
🍂همیڹ....
سَلامَتیِ سِه تَڹ
مُرده شُور و رُوضِه خوڹ و دَستے ڪہ گِرفْت زیر تابوتِ مَڹ
سَلامَتیِ سِه روزَم
روزِ مَرگم،،روز دَفنَم،،روزِ هَفتَم
سَلامَتے اوڹ نَفَس
ڪہ دیگه یادَم واسَش خاطِرَسْ
جالب است.میگویند مدافعان حرم بخاط پول میروند
اهای گوینده تو بگو این لحظه چند؟؟؟
متن شماره9:
ادم اینجاست...
چینی نازک تنهایی من..
(سهراب سپهری)
ارسالی دوست خوبمون رها خانوم
labkhandekhoda2.blog.ir
بیچاره دلم...
با دیدنت باز هم لرزید!
نمی دانست تو همان بی وفای...
دیروزی...
بیچاره دل است!
عقل ندارد...
متن شماره8:
بدترین زخم ها رو از رفیقات و عشقت میخوری
میندازه تو رو...
ارسالی دوست خوبمون"آرامش"
aaraameesh.mihanblog.com
🍂ڪجا رواست...
🍂ڪه از دستِ...
🍂 یار هم بِکشد...
🍂دلی ...
🍂ڪه این همه ...
🍂از دست...
🍂 روزڪَار ڪشید...
پ.ن:حتما خوانده ای داستان حسین بن منصور حلاج وقت اعدامش رسید...
پس هرکس سنگی می انداخت.شبلی(دوست قدیمی منصور)موافقت را گلی انداخت.حسین بن منصور آهی کرد؛گفتند:از این همه سنگ چرا هیچ اه نکردی،از گِلی اه کردن چه سر است؟
گفت(وچه زیبا گفت):آن که انها نمیدانند معذورند؛از او هم سختم می اید که می داند که نمی باید انداخت.
پاورقی:هرکسی سنگی می انداخت شبلی نیر برای موافق شدن و همراه شدن با مردم(خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو)گِلی به سوی او پرتاپ کرد او اهی بلند کشید گفتند از این همه سنگ به این سفتی اه نکشیدی رازت از اه کشیدن از گِل چیست
گفتد.انان که نادان هستند و نمیدانند که من بی گناهم عذرشان پذیرفته است.
از کسی ناراحت میشوم و سختم می اید که میداند بی گناهم و به سویم گِل پرتاپ میکند
کتاب تذکرة اولیا اثر عطار به تصحیح reza2ar
پ.ن2:جالب است حال من نیز اینگونه است
به گمانم نسبتی دارم با این غریبه
کاش پیدا میشد یک نفر مانند عطار
مینوشت ومی سرود سرگذشتم را اینگونه
Reza2ar